تابحال آرزو کرده ای «افغانستان» مقصد گردشگریت باشد؟
وقتی کتاب رمان "بادبادک_باز" اثر خالد حسینی را بخوانی و توصیف های واقعی و زیبای او را از افغانستان قبل از جنگ و ورود طالبان بخوانی دلت پر می کشد برای رفتن به آنجا.

به گزارش اکوکردستان، وقتی کتاب رمان "بادبادک_باز" اثر خالد حسینی را بخوانی و توصیف های واقعی و زیبای او را از افغانستان قبل از جنگ و ورود طالبان بخوانی دلت پر می کشد برای رفتن به آنجا.

خواننده ای را که ذهنش از افغانستان فقط جنگ، خون، خشکی، نازیبایی و فقر است به محله های اعیان نشین کابل در آن زمان میبرد که در عمارت های مرمرین مردان تنومندش بر مغده های قالیچه ای تکیه زده اند و کتاب های شاهنامه فردوسی می خوانند. به زمستان های پر از صلح و آرامش افغانستان میبرد که برف سنگین بر شاخه های درختان سپیدار در حاشیه خیابان ها نشسته و زیبایی منحصربفردی به نمای شهر داده اند. زمستان فصل دوسداشتنی بچه های افغانستان است که مدارس تعطیل می شود و بچه ها در کنار بخاری های چدنی با پدرانشان مشغول ساخت و تدارک بادبادک هایشان هستند.

این تمام ماجرا نیست که با قلم زیبای خالد حسینی درگیرش میشوی. توصیف چنان حقیقی او از صحنه های دلخراش تجاوز به یک پسربچه فقط به جرم مذهب و در اقلیت بودن، احساس گناهی که به شخصیت اول داستان دست می دهد که صحنه ظلم و بیداد را دیده اما منفعت شخصی اش مانع از دفاع و حق طلبی آن پسر مظلوم می شود همه و همه تو را با دنیای تاریکی که ممکن است در وجودت باشد روبرو می کند.

دنیای تاریکی که در آن جمعی از گرایش های منفی آدمی از قبیل خودخواهی، ضعیف کشی، قدرت طلبی و ...به مانند هیولاهایی خفته اند و در موقعیت های حساس سر بر می آورند. 
البته جدای از همه اینها ، توصیف هایش از بازی بادبادک ها، آدمی را به زمانی برد که بادبادک بازی تنها تفریح لاکچری بچه های محلات حاشیه نشین بود. تمام هم و غم آنها تهیه وسایل برای ساختن بادبادک بود که بسازند و در آسمان آبی به پرواز در آورند.

خالد_حسینی نویسنده افغانی تبار و ساکن آمریکااست که کتاب هایش را به زبان انگلیسی می نویسد.

یادداشت از: زهرا علی بیگی